سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بدکاران، جز با همانندان خود، دوستی نمی کنند . [امام علی علیه السلام]


ارسال شده توسط قدیری در 88/9/27:: 7:31 عصر

 بسم رب الحسین

فریاد های مردم در اعتراض به توهین به امام و مقام معظم رهبری را چه کسانی باید بهتر بشنوند؟

همه یا عده قلیل فریب خورده یا سران فتنه؟

جمعیت نگران و احساس تکلیف کرده را چه چیز به واکنش وا داشته است؟

جمعیت نگرانی که از ترکیب رأی دهندگان به هر چهار کاندیدای انتخابات تشکیل شده اند الّا قلیلا

نگرانی که از مرگ بر دیکتاتور و دروغ بزرگ تقلب نشأت نگرفته است؟نگرانی که از مورد هدف قرار دادن آرمان های امام و انقلاب بود

نگرانی که توهین به امام سنگ چخماق آن بود

ملتی از توهین و زیر سؤال رفتن آرمان های امامشان نگران بودند،ناراحت و خشمگین از توهین به جایگاه ولایت فقیه و حضرت آقا

موجی که برای شستن زنگارهای انقلاب آغاز شد

تعطیلی حوزه های علمیه قم

خروشیدن روح الله گونه مقام معظم رهبری

تعطیلی بازارها

فریاد دانشجویان

و…

همه ی اینها تداعی کننده خواست ابتدایی مردم برای از بین بردن طاغوت پهلوی بود

طاغوت جدیدی که نفاق محوری ترین کلید واژه آن است که خطر نفاق بسی شدیدتر از کفر است چراکه نفاق را تابلویی ندارد و کفر دارد

آخرین پیامی که فقط "جوات موات" هایی که انتخابشان احمدی نژاد بود آن را صدا نکردند بلکه همه فریاد زدند الّا قلیلا

ولی پیام امروز این بود که آقایان(بخوانید نا جوانمردان)فتنه گر اگر تا امروز مدارا بود از فردا قیام حسینی است

چراکه حسین از مکه عزم کوفه کرده است و کوفه نمی خواهد باز تاریخ او را سرزنش کند،کوفه آماده مقابله با ابن زیاد(بخوانید ابن ابیه) است و دیگر ترعیب او کاری از پیش نمی برد

حسین آرام باش که مسلم تنها نمی ماند،دیگر تنها یک زن یاری دهنده مسلم نیست

امروز کوفه کنار مسلم است

امسال تاریخ قمری عاشورا ندارد چراکه حسین یاران فراوان دارد

 

اینست آخرین پیام ما به سران فتنه

                                                                                      خدایا ما را از شر فتنه های آخر الزمان محفوظ بدار 

------------------------------

چند عکس از راهپیمایی امروز جمعه اینجا


کلمات کلیدی : فتنه

ارسال شده توسط قدیری در 88/9/26:: 11:19 عصر

بسم رب الحسین

بعد از انتخابات ریاست جمهوری عده ای که شکست خوردند، نتوانستند نتیجه انتخابات را بپذیرند و نهایت بی انصافی را نسبت به مردم و نظام و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف کردند

اقلیتی که گردن کلفت بودنشان باعث شد که پیروزی محرومین و مستضعفینی که وعده الهی به پیروزی آن ها دلالت دارد را برنتابند و با اتکا به مخلوط کردن حق و باطل توسط سران فتنه ،راه را یا از سر غفلت و یا از سر فهم اشتباه روند

اشتباهی که نقطه فراق آن خط امام و انقلاب بود

اشتباهی که نقطه جدایی آن از راه حق نه به فرامین رهبری که دارای نیابت ولایت از امام زمان عجل الله می باشند بود

جدایی که توانست راه تصمیم گیری را برای مردم باز تر کند که بدانند پنجاه و هفتی ها چه کسانی هستند و چه کسانی از آرمان های اصیل اتقلاب خداحافظی کرده اند

 

بدانند که اگر انقلاب ها در دهه سوم دچار تجمل گرایی می شوند و رو به افول می گذارند ولی انقلاب اسلامی با کارکردهای ولایت فقیه توانایی این را دارد که راه خود را از بی راهه پیدا کند و خود را تصفیه کند،تصفیه ای که شاید گامی جدی را برای ظهور دولت کریمه باز کرد

تصفیه ای که مردم ابتدا آن را از دستگاه قضا مطالبه کردند و با تکرار شدن خطاها و تأثیر نکردن پند بر سران فتنه ،رهبر معظم انقلاب را که تاکنون مشی نصیحت گویی را برای سران فتنه انتخاب کرده بودند را به واکنش جدی و تند علیه سران فتنه و اقلیت فریب خورده وا می دارد و این واکنش به قدری جدی بود که بار مسئولیتی را هم به دوش مسئولان قضایی و هم به دوش آحاد مردم قرار می دهد

 

 

آیت الله خامنه ای

 

مسئولیتی برای سران قضا که قبل از این رهبر انقلاب با جرم خواندن زیر سؤال بردن انتخابات آن را به مسئولین گوشزد کرده بودند که واضح است که این سخن و همچنین آخرین فرمایشات حضرت آقا سخنی در قرار دادن مسئولیت بر دوش مسئولین قضایی است ولی در لفافه و کنایه اخطاری به سران فتنه است که حواستان جمع باشد که اگر بر خطایی که کرده اید اصرار بورزید راه دیگری نیز پیش پای نظام قرار دارد

 

ولی آنچه که رهبر معظم انقلاب ایراد کردند صرفاً بخاطرآخرین حرکت زننده آنان نبود که باید گفت تعطیلی حوزه های علمیه ی قم و انزجارهای کم وبیش مردمی نسبت به آخرین حرکت آنان و تأثیر نکردن مواعظ علنی و پشت پرده به سران فتنه عامل اصلی ایراد این سخنان بود که باید گفت این سخنان اتمام حجت میان نظام و سران فتنه بود

جایی می شود اتمام حجت را بهتر درک کرد که بدانیم ایشان این دسته را با آنهایی که امام آنها را طرد کرد مقایسه کردند و آن وقایع گذشته را مایه ی عبرت برای آنان می دانند

ایشان این طور فرمودند:"اینها مال امروز هم نیست. کسانى که از اوائل انقلاب یادشان هست، میدانند؛ بعضى بودند از یاران امام، از نزدیکان امام در دهه‌ى اول انقلاب و در حال حیات امام، که کارشان به مقابله‌ى با امام کشید؛ کارشان به معارضه‌ى با امام کشید؛ ایستادند پاى اینکه امام را به زانو در بیاورند و خطاى حرکت امام (رضوان اللَّه تعالى علیه) را - آن مرد بزرگ را، آن مرد الهى را - اثبات کنند؛ اما بعد زاویه پیدا کردند. خب، انقلاب اینها را مطرود کرد. کسانى که از نزدیکان امام بودند، از یاران امام بودند، کارشان کشید به یا پناه بردن به دشمن، یا مواجه شدن با انقلاب، یا ضربه زدن به انقلاب. اینها باید عبرت باشد براى همه‌ى ما؛ باید عبرت باشد؛ باید بفهمیم"

 

سخنان حضرت آقا در حالی ایراد شد که این سخنان برای همه ی ما حجت است

بعد از این قضایا اشتباهی را ازکسی نمی پذیریم و انتظار مان از دستگاه قضاء اینست که اگر کسی به روال گذشته خودش ادامه داد حسین گونه با آنان برخورد کند

 

اما حرفی که نمی توانم از آن بگذرم مربوط به تمام نخبگان اهل حق است که جا داشت بعد از سخنرانی حضرت آقا همه آنان حمایت خودشان را نسبت به فرمایشات حضرت آقا اعلام می کردند مخصوصاً قوای سه گانه

  

 

خدایا شجاعت حسین گونه به ما عنایت نما

 

-------------------------------------------------

متن کامل بیانات حضرت آقا را اینجا ببینید

صوت سَبُک فرمایشات برگزیده آقا را اینجا ببینید  (کلیپ بسیار زیبا و روشن گریه) 



ارسال شده توسط قدیری در 88/9/21:: 7:35 عصر

یا من هو الحاکم

مهدی هاشمی...

یکی از خبر سازترین آدم های چند روز گذشته،کسی که حرف و حدیث برای او بالا گرفته است که البته نباید شروع حرف های در باب اورا مربوط به این انتخابات و حوادث بعد از آن دانست

ولی می توان اوج حرف و حدیث در مذمت اورا بعد از اعترافات آشوبگران در دادگاه دانست که سایت جمهوریت و چک های دانشگاه آزاد و دیگر ادعا های آشوبگران مبنی بر رهبری این شخص در تحریک اغتشاشات و دیگر شایعات

 

ولی زمانی ذهن مردم نسبت به این شخص تحریک شد که بعد از بهم ریختن فضا،یک دفعه ایشان از کشور خارج می شوند و هنوز هم خبری از آمدن ایشان نیست

 

مهدی هاشمی رفسنجانی

 

حرف وحدیث در مورد او معمولا به طور غیر رسمی بود که دفاعیات هاشمی رفسنجانی از فرزندشان این صحبت را از میان قشر مردم به قشر بالایی و مسئول می کشاند ،صحبت هایی که موجب می شود دادستان کشور به طور علنی و وزیر اطلاعات در لفافه حرف هایی را در پاسخ شبهات و به طور جدی تر در پاسخ هاشمی بزنند که البته قبل از این صحبت های علیرضا زاکانی نماینده مجلس در بین دانشجویان دانشگاه امام صادق علیه اسلام فاز جدیدتری را در مورد مهدی حاشیه ساز به راه انداخته بود که صحبت های بی پرده زاکانی در نوع خود بی بدیل بود جایی که او گفت: مهدی هاشمی پرونده‌های جدی از سالهای دهه 70 دارد که انشاءالله به آنها نیز رسیدگی خواهد شد.

شاید بتوان گفت صحبت های زاکانی، هاشمی رفسنجانی را به واکنش واداشت کسی که تا به امروز به طور تمام قد پشت خانواده اش ایستاده است

ولی این همه حرف و حدیث ازچه روست؟

چه شده است که این شخص این قدر حاشیه دارد؟فرزند مسئول بودن که نمی تواند باشد چراکه برای دیگر فرزندان آقای هاشمی به اندازه ی ایشان حرف نیست پس چی...

بدون شک می توان گفت که مهدی هاشمی عملکردی داشته است که موجب شده است حداقل در موضع تهمت قرار گیرد ولی دستگاه قضا وظیفه دارد برای زدودن غبار از اذهان مردم به پرونده های موجود علیه ایشان رسیدگی کند و در اسرع وقت اعلام کند که ایشان بی گناه است یا خدای ناکرده مجرم

 

ولی باید گفت اگر مهدی هاشمی روزی در دادگاهی مجرم شناخته شد ، باید تمام آنهایی که از او حمایت کرده اند نیز پاسخگو باشند که بگویند این حمایت از چه رو بوده است اگر چشم و گوش بسته بوده است که از صلاحیت زعامت خارج می شوند و اگر نه، که خود نیز شریک جرم اند

 

خدایا آن گناهان ماکه موجب تأخیر در ظهور شده است را بیامرز

 

-------------------------------------------

ناگفته های زاکانی که در آن صحبت هایی علیه مهدی هاشمی را مطرح می کند را اینجا بخوانید

دفاعیات هاشمی رفسنجانی از فرزندشان را اینجا بخوانید

اظهارات دادستان کل کشور را در مورد مهدی را اینجا بخوانید

اظهارات در لفافه وزیر اطلاعات را در اینجا بخوانید

نامه مهدی هاشمی به دادستان سابق ،مبنی بر بی گناه بودن خود را اینجا بخوانید


کلمات کلیدی : مهدی هاشمی رفسنجانی

ارسال شده توسط قدیری در 88/9/19:: 8:33 عصر

بسمه تعالی

شماره 43 مجله راه چاپ شد.هرکی هنوز نخریده بجنبه که تموم نشه

آقا وحید جلیلی سرمقاله مجله را نوشتند که هرکی راه را نمی تواند بخواند سر مقاله اش را حتماً بخواند

 واما مقاله...

هیاهوهای بعد از سی‌امین انتخابات سراسری جمهوری اسلامی که کم و بیش در بعضی فضاهای مشهور به نخبگانی و اینترنتی  ادامه دارد، چه کسی  را آماج کرده است ؟

 فرد منتخب  را یا انتخاب‌گران را ؟

***

24 میلیون شهروند درجه 2 "جمهوری" اسلامی که "جوات موات" و "بی‌سواد" نامیده می‌شوند گزینه‌ای را (در عین انتقاداتی که به وی دارند) ترجیح داده‌اند و به این ترتیب انبوه فحاشی‌های میلیشیای اشرافیت را به گزینه‌های رقیب برگردانده‌اند که: "ببینید آنها چه بوده‌اند که اکثریت ملت حتی احمدی‌نژاد را (که از نگاه و بیان  عقلانی و ضد خشونت شما مظهر همه پلیدی‌ها و پلشتی‌هاست) به آنها ترجیح داده است"!

***

vahid jalili

 

تاوان چنین جسارتی از سوی این توده بی‌ادب را در سایه‌سار "ادب مرد به ز دولت اوست" چگونه باید داد؟

جماعتی که معتقدند "جهان اگر زیباست مجیز حضور مرا می‌گوید" شان خود را فراتر از اعلام دشمنی می‌داند و راه دیگری برای انتقام جستجو می‌کند. علم باید بر افراشت که: "ابلها مردا عدوی تو نیستم من انکار توام!"

نقاب باید ساخت تا نفرت از مردمان را در دروغی درشت پنهان کرد: "تقلب"!

***

جماعت تمام آبرویی را که از صدقه سر دین و انقلاب دارد به میدان می‌آورد که مردد کند 13 میلیون ایرانی را.

و گمان برد کاری که با جماعت 20 میلیونی دوم خرداد نتوانست کرد با این 13 میلیون خواهد توانست.

آن روز نیز همین جماعت تلاش کرد تا گروهی نخبه متوهم را نماد و نماینده آن 20 میلیون نفر معرفی کند و به وضوح دید که در تیر 84 چگونه تیرش به سنگ نشست. اکنون اما دوباره بر سر آن است که "نه غزه نه لبنان" را شعار لااقل آن "سیزده چهلم" بنمایاند که این بار نیز مرحله  به مرحله ِ ژاژخایی‌اش آشکارتر می‌شود.

میلیشیای جدید که شمشیر از رو بسته و به جنگ "جمهوری" اسلامی آمده است هنوز مقهور و مفتون بوق‌هایی است که در لندن و واشنگتن نگران دماء مسلمین و حرمت مراجع عظام و آرمان‌های امیر مومنان‌اند! و از نهج‌البلاغه و منشور حقوق بشر و کتاب مقدس جین شارپ برای کودتای مخملی مانیفست می‌بافند.

پیراهن‌های خونینی که بر علم‌های زرکوب زمرة آشوب تاب می‌خورد تا امروز اصلی‌ترین گواه تقلبی است که با رجوع به یکی از دو دعوی مهندس راستگو اصلا به‌وقوع نپیوسته  است.

***

دروغگوی بزرگ در رفتاری عجیب دو نقیض را همزمان ادعا می‌کند:

از یک سو انتخابات باید ابطال شود چرا که پیروزی رقیب و جلب اکثریت آرا  نتیجه  تخلفات در فرآیند انتخابات همچون توزیع سیب‌زمینی و سهام عدالت و دروغ و فریبکاری بوده و ارزشی ندارد و راهی جز تجدید انتخابات و برگزاری مجدد آن در فرآیندی سالم ( و قاعدتا با حذف فرد متخلف) وجود ندارد.

اما همزمان ادعای دیگری نیز از سوی همان منبع مطرح می‌شود: او "با فاصله بسیار" از رقیب برنده شده و تخلفات انتخاباتی نتوانسته اکثریت را به کاندیدای رمال متمایل کند و قاعدتا نیازی به ابطال انتخابات به این بهانه نیست. اما تقلب شده است و آرای برنده قطعی انتخابات (با فاصله بسیار زیاد) در مرحله اول اصلا خوانده نشده است!

پرچمدار جنبش ضددروغ! همزمان مدعی است که هم تخلف منجر به ابطال (و جلب کننده اکثریت آرا به رقیب فریبکار) صورت گرفته و هم تقلب شده و اکثریت آرا (که با فاصله بسیار به مهندس خردورز داده شده بود) به دریا ریخته شده است! دیگر از مرحوم پوپر و گزاره‌های ابطال‌پذیرش خبری نیست!

شما با گزاره‌ای شهودی مواجهید که هر طرفش را رد کنید طرف دیگر حی و حاضر است اگرچه طرفین ادعا نقیض هم باشند!

مبنای پذیرش "دلایل احتمالی برای تقلب قطعی" چیزی نیست جز ایمان به شخصیت کاریزماتیک پرچمدار و اطرافیان اخلاق محور و دروغ‌ستیزش. اگرچه برای آدم زنده ختم بگیرند و بر ربودن دختری از پیش چشمان مادر و تجاوز به او و کشتنش و سوزاندنش با اسید و دفن شبانه‌اش در قطعه 302 بهشت زهرا گواه باشند و سوگواری کنند. دختری که تنها فرزند یک شهید شیمیایی است و به ادعای دوستان مهندس ضددروغ و مخالف پرونده‌سازی! توسط بسیجیان به چنین سرنوشتی دچار شده است و البته پس از آنکه "زنده"‌می‌شود! مهندس راستگوی ما به روی مبارک هم نمی‌آورد و با دیگر مجاهدان جنبش ضددروغ مشغول پرونده هفتاد و دو تایی شهدا و... می‌شود.

***

دروغگوی بزرگ و اطرافیان اخلاق محورش که چندی است "دماء مسلمین" برایشان دغدغه‌آفرین شده است حاضر نیستند به یاد بیاورند که در دوره وزارت کشور عضو ارشد  کمیته صیانت از آرا یعنی جناب موسوی لاری تظاهرات "رای من کو" در شهرستان صدهزار نفری ایذه را با چهار کشته سرکوب کردند و درگیری در شهر سی‌ هزار نفری سمیرم را به هشت قربانی آرام کردند و عملیات آرامسازی سبزوار با سی و پنج زخمی و دوازده شکستگی استخوان و یک کشته به آرامش رسید و به دنبالش محمد خاتمی ابراز امیدواری کرد که سوء تفاهم مردم سبزوار برطرف شده باشد!

اضافه کنید به اینها  آرامسازی درگیری‌های انتخاباتی فیروزآباد فارس با 4 کشته را و... .

بزرگ اسپانسر جنبش سبز و استوانه مصلحت نیز اغتشاش قزوین را با هشت کشته و اغتشاشات مشابه در اراک و اسلامشهر و مشهد و شیراز و... را  نیز با خون و خشونت‌های کاملا دموکراتیک و قانونی کنترل کرد.

اما باید دید خون کدام دسته از قربانیان ناکارآمدی‌های انتظامی- اطلاعاتی سبزتر است! مردم را اگر در دوره خاتمی و موسوی لاری و رفسنجانی به خاطر تقاضای استان شدن یا اعتراض به نتایج انتخابات محلی با "اندکی!" خشونت و کشتار آرام کنند نه مشروعیتی زیر سوال رفته و نه حقوق دموکراتیک زیر پا گذاشته شده و نه قصه خلخال و زن ذمیه تداعی شده ولی اگر در بزرگترین آشوب بیست و پنج سال اخیر کشور که سرانگشت بی بی سی و"وی او ای " در آن آشکارتر از راستگویی مهندس است همان ناکارآمدی‌ها و تخلف‌ها و جنایت‌ها ظهور کند سردمداران دولت‌هایی که یک درگیری محلی در شهر 30 هزار نفری  را با هشت کشته آرام کرده‌اند یاد نهج‌البلاغه و منشور حقوق بشر و قانون همورابی و تعلیمات کنفوسیوس و اصول دموکراسی و لوازم جمهوریت و... می‌افتند. گویی تنها چیزی که از لوازم جمهوریت نیست تمکین به رای اکثریت است. انکار حق 24 میلیون شهروند درجه دو جمهوری اسلامی عین اخلاق و شریعت و قانون و دموکراسی است چرا که حمایت  شیمون پرز و نتانیاهو و رسانه‌های راستگوی صهیونیستی و وهابی را با خود دارد.

و هر که با  پرز و  مسعود رجوی و رضا پهلوی و گوگوش و سروش  هم‌آوا نشود و از حق مسلم ایالات متحده تهران شمالی و توابع دفاع نکند و رای کیفی  آنها را از اکثریت  24 میلیونی جوات‌ها پس نگیرد، دیکتاتور است.

رهبری به خاطر  آنکه نظارت استصوابی جریان اشرافی در مورد نتیجه انتخابات را نمی‌پذیرد و حاضر به وتوی جمهوریت نظام برای حفظ اسلامیت سلطنتی – حکمیتی  آنان نمی‌شود هدف تیرهای سهم‌آگین قرار می‌گیرد   و فریاد "این عمار"ش در هیاهوی سکوت رهروان مخلص عبدالله بن عمر و شریح قاضی و ربیع بن خثیم به تغافل  سپرده می‌شود.

 از یک سو فضلای حوزه علمیه در حالی که بارها و بارها هل من ناصر "نائب امام زمان" را با سکوت بی‌معنی و البته بسیار معنادار خود پاسخ گفته‌اند سرانجام 140 روز بعد از هجوم بی‌امان سرپنجه‌های سرمایه‌داری جهانی و داخلی به جمهوریت نظام با پرستیژی بیطرفانه! و منصفانه! قبول کرده‌اند که البته تقلبی صورت نگرفته و به هر حال ]با کمال تاسف و تاثر[ ملت خود به چنین انتخاب غلطی رسیده‌اند و باید دندان سر جگر گذاشت و خود را از "نعمت ولایت!" محروم نکرد و شکر "نعمت ولایت" را با سکوت بی‌طرفانه و غیرخائنانه و فاضلانه ممتد خود به نمایش گذاشت.

 و از دیگر سو مدعیان حرمت دانشگاه و علمداران فرهیختگی و علم و بیطرفی علمی و.... بدیهی‌ترین شرط علم را که "مشاهده واقعیت" است با انکار واقعیت 24 میلیونی انتخابات سی‌ام به نمایش گذاشتند!

نخبگی اینان نه با مشاهده واقعیت که با انکار آن آغاز می‌شود و علم در دستانی که به خون جمهوریت آلوده است معنا و کارکردی جدید یافته است: "واقعیت آنقدر نسبی است که در آن گاه 24 کوچکتر از 13 است !"

دانشجویی می‌گفت: استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در حالی که نامه جعلی وزیر کشور به رهبری را مبنی بر اعلام آمار واقعی! آرای مردم در دست داشت با غیظ می‌خروشید که "ببینید در این مملکت چه خبر است!"

این نهایت راه آن دانشگاهیانی است که سالها ادعای مشاهده بیطرفانه و پرهیز از قضاوت ارزشی‌شان گوش فلک را کر کرده بود و اکنون در مواجهه با واقعیت زشت! و غیرقابل‌تحمل انتخاب اکثریت مردم چنین به جان آمده و با تمام وجود به انکار برخاسته‌اند.

زنگیانی که خود را کافور نامیده بودند از شراب سرابی که توهمات روشنفکری به آنان خورانده بود چنان مست گشتند که تیغ برکشیدند تا بی‌دریغ پیکره جمهوریتی که اهواء آنان را پاسخ نگفته و پرونده پژوهشی را که به نتیجه دلخواه آنان نیانجامیده، پاره پاره کنند.

مذبذبین تذبذب را بدل از استقلال گرفتند و به‌جای پذیرش آراء ملت در عین نقد و نفی شخصیت و دیدگاه منتخب اکثریت، دکان دو نبش باز کردند و نخبگانی که ادعای ابن‌اللبونی کردند و خود را  شترهای نر دوساله! نامیدند با پستان‌های پرشیر و پهلوهای پروارشان در ذهن سرویس‌های قلدر جاسوسی انگلیس و آمریکا شیرین‌‌ترین خاطرات تاریخ معاصر ایران را به‌جا گذاشتند.

***

چه چیز انقلاب را به  رغم خیانت و رفوزگی "خیل" نخبگان اسرائیل‌پسند و آمریکاپسند اعم از سیاسی و حوزوی و دانشگاهی و رسانه‌ای و هنری و.... از این گردنه گمراهی گذراند و امواج نفرتی را که از دهان اژدهای دروغ شعله می‌کشید و می‌کوشید التهاب و تردید و تنفر را در ایران بزرگ (و نه فقط  جمهوری گوگوری مگوری تهران شمالی و توابع) بپراکند  مهار کرد؟

***

در مواجهه با زمره تزویر که انتقامشان از ملت را در پرخاش به منتخب پنهان کردند باید به دفاع از رئیس‌جمهور پرداخت یا خیل انتخابگران ضعیف پنداشته‌شده و  ضعیف خواسته‌شده را سازمان باید داد و به میدان آورد؟

کدامین اراده در "جمهوری" اسلامی به‌دنبال ‌بر هم زدن قواره قناس رسانه‌هایی است که ملیت‌شان در دو جناح و ایرانیت‌شان در چند ایالت تهران شمالی و توابع خلاصه می‌شود؟

کدامین اراده در "جمهوری" اسلامی به‌دنبال متشکل کردن و تریبون دادن و میدان باز کردن برای جنبش ضداشرافیت، جنبش بازگشت به خمینی، جنبش احیاء آرمان‌های مردمی انقلاب اسلامی است؟ مهندس راستگو و اعوان و انصار خردورز و اخلاق‌گرایش؟ یا جناح فخیمه راست و فضلایش؟ یا جناب رئیس‌جمهور که شاید ترجیح بدهد این 24 میلیون نیر وی او باشند و نه برعکس؟


کلمات کلیدی : وحید جلیلی

ارسال شده توسط قدیری در 88/9/12:: 3:33 عصر

بسمه تعالی

 

اقدام مجله تایم دیگر راه را برای هرگونه گزافه گویی بست.یعنی اگر همه دستگاه های تبلیغاتی جمع می شدند نمی توانستند این طوری این جلبک های آشوب طلب را بزنند

مجله تایم با نزدیک شدن به پایان سال 2009 اقدام به معرفی نامزدهای دریافت این جایزه کرد

قرار گرفتن نام جلبک های سبزکیان در این لیست بسی جای تأمل و تفکر است که چی شد این علف های سبز در کنار آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا، بن برنانکه، رئیس بانک مرکزی آمریکا قرار گرفته است

 

 

آشوب سبز

 

 

مجله تایم در توضیح خود این طور استدلال می کند که:

"چندین هفته در تابستان، بسیاری از ایرانیان در اعتراض به تقلب احتمالی به خیابان ها رفتند که در تمام جهان بازتاب داده شد. شجاعت و عزم آنها در مقابل سختگیری بی رحمانه دولت (ایران) عمق اشتیاق آنها را برای رسیدن به آنچه باور دارند، نشان داد. مرگ ندا (آقا سلطان) یکی از زنان معترض، به نماد غم انگیز این جنبش تبدیل شد و نشان از آن داشت که رژیم تحت حکومت (آیت الله) خامنه ای، رهبر ایران و محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری تا چه اندازه برای بر سر قدرت ماندن در تلاش اند."

 

زمانی به عمق فاجعه پی می بریم که بدانیم اسم دزدان دریایی سومالیایی در بین نامزدهای احتمالی هست که استدلال مجله تایم به خاطر حمله این ها به 300 کشتی در سال 2009 می باشد

 

البته مجله تایم در توضیح خود درباره این سبزک ها فراموش کرده است که اضافه کند جایزه را باید به خاطر آشوب طلبی ها،تهمت زدن ها،تبعیض ها،توهم پراکنی ها،نامه های آشوب نوشتن ،آتش زدن بانک ها،تجاوز به ناموس مردم،اسیدپاشیدن به صورت مردم و ...به این آشوب طلب ها بدهد ممکن است که مجله تایم یادش رفته باشد چراکه این کاری که این اراذل کردند از کار دزدان دریایی بیشتر نبوده باشد قطعاً کمتر هم نبوده است

که اگر یادش نرفته بود حتماً یک راست آنها رو به عنوان شخصیت سال انتخاب می کرد

گفتنی است قبلاً هم آقای مصدق و آدولف هیتلر با رشادت های خود موفق به کسب این جایزه شده بودند

 

به هر حال هر گروهی زحمت بکشد اجرش را می بیند دیگر!!!

 

خدایا ما را از شر فتنه های آخرالزمان محفوظ بدار

 


کلمات کلیدی : فتنه آخرالزمان، نفاق

   1   2      >
درباره
صفحات دیگر
آرشیو یادداشت‌ها
لینک‌های روزانه
پوندها

موسیقی وبلاگ